هی فلانی :تو را من "تو"کردم،وگرنه کلمه ی "هوی" هم زیادت بود،واسه ی من " شما شما " نکن
فرستنده : مهیاز
.
.
شاید قانون دنیا همین باشد ، من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …
فرستنده : تنها
.
.
بدترین درد انتظاره !
انتظاره حتی یک تماس …
فرستنده : تنها
.
.
وای از روزی که شریک خاطره هات یه شماره خاموش باشه و یه سیگار روشن
فرستنده : تنها
.
.
شاید از مد افتاده باشد…شاید دیگر اندازه ام نباشد…اما هم چنان بوی خاطره میدهد…پیراهنی که تو روی شانه هایش اشک ریخته ایی!
فرستنده : تنها
.
.
شماره عوضی نبود …
صدا اشتباه نبود …
صدا همان صدا بود …
چیزی دیگر انگار عوض شده بود …
چیزی شبیه دل
فرستنده :محمد طاها
.
.
حافظه ی آدم های غمگین قویست ؛ می دانند کجای کدام خیابان آن روز “مردند” !
فرستنده :محمد طاها
.
.
یادته میگفتی عشقمون
مثل تو فیلماست ؟؟؟
تو نقشت رو خوب بازی کردی فقط من هیچوقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که
نقشمو دادن به یکی دیگه !؟!؟
فرستنده :محمد طاها
.
.
دلم را هنگامی غم می گیرد که نگاهم به دستان گره خورده ی دو آدم خیره می ماند !
فرستنده : / aram
.
.
چه فرقی میکندان سوی دنیاباشم یافقط چندکوچه ان طرف تر…؟پای عشق که درمیان باشددلتنگی دمارادم رادرمی اورد!!!!عشق بد دردیست!!!
فرستنده : فرهاد
.
.
خداحافظی ات عجب
خرابه ای بار آورده…
مدت هاست در تلاشن مرا از زیر آوار
تنهایی هایم بیرون بکشند …
فرستنده :ali
.
.
“دوستت دارم” را برای
هر دویمان فرستادی
هم من ، هم او
خیانت میکردی یا عدالت ؟
فرستنده :ali
.
.
بودم!
دیــــــــــــدم با دیگری شـــادتری
.
رفتــــــــــم
فرستنده :ali
.
.
باز هم “خیال” تو مرا
“برداشت” !
کجا می برد نمی دانم ؟!
فرستنده :شقایق
.
.
به تو که فکر میکنم جوانه میزند آرزوهایم …
فرستنده : نازی
.
.
میترسم از یاری که یار داشته باشد!!
فرستنده : نازی
.
.
اینکه آدم حرفی
نمیزند نه اینکه دردی نداشته باشد ؛
از یک جایی به بعد آدم خودش میفهمد که حرف زدن فایده ای ندارد …
فرستنده :یاشار
.
.
شغلش این بود بیاید، عاشق کند… تنها بگذارد و برود…! نامرد… نمیدانم! شاید ! مامور بود و معذور..
فرستنده :یاشار
.
.
کسی از تو میرود و بعد تو دلت میخواهد از همهی دنیا بروی …
فرستنده :یاشار
.
.
به اندازه ی همه” نه ” هایی که باید میگفتم ….و نگفتم !امروز باید بگم :غلط کردم …
فرستنده :یاشار
.
.
موندنی با لگد نمیره ، رفتنی با خواهش نمیمونه …
فرستنده : آرش
.
.
صدای خنده ی مادرم ، حتی غم هایم را هم می خنداند !!!
فرستنده : آرش
.
.
خاطراتم را خیس کردند چشمان بارانی ام …
فرستنده :باران
.
.
دلتنگ نشدی ببینی چگونه خوب ترین خاطره ها بی رحم ترین شان می شود …
فرستنده :باران
.
.
عشق از جنس باران است ، کثیفش نکنید …
فرستنده :باران
.
.
از صمیم قلب برای بعضی از خاطرات آرزوی فراموش شدن میکنم …
فرستنده : مصطفی
.
.
دوست داشتن کسی که
شما رو دوست نداره
مثل بغل کردن کاکتوس می مونه …
هرچی محکم تر بغل کنی بیشتر آسیب میبینی …
فرستنده : yas
.
.
هیچ زخمی خوب نمیشه ، یا جاش میمونه یا یادش …
فرستنده : yas
.
.
بعضـی هـا دستشـان «
رو » میشـود؛
اما
رویشـان کم نمیشــود…!
فرستنده : sanam
.
.
اونقدر که مار تو
آستینمون پرورش دادیم،
قارچ پرورش داده بودیم الان یکی از کارآفرینای نمونه ی کشور بودیم !
فرستنده : sanam